مقالات مقالات .

مقالات

آرامش از نگاه روانشناسی

راز آرامش درون خویشتنداری است یعنی ما بر خودمان و انرژی‌های درونمان مدیریت داشته باشیم و انرژی‌های خود را پراکنده نکنیم.

یعنی بر انجام کارهایمان تمرکز کنیم و با عشق و علاقه کارها را انجام دهیم.

در هر لحظه افکار مثبت و ذهنی شاد داشته باشیم حتی در لحظات دشوار حتی لحظاتی که دیگران غمگین و ناراحت هستند.

باید بدون ترس از آینده و افسوس گذشته حال را دریابیم و در حال زندگی کنیم. راز آرامش درون در دل نبستن و رهایی است.

باید ذهن خودمان را از مادیات و تجملات خالی کنیم.

باید این نکته را در نظر داشته باشیم که شادی در درون و افکار ماست نه شرایط بیرونی.

زمانی آرامش داریم که همه چیز زندگیمان را آنطور که هست بپذیریم و با امید زندگی کنیم.

باید این را بپذیریم که ما توانایی تغییر دنیا را نداریم اما می‌توانیم خودمان را تغییر دهیم.

سعی کنیم با افراد مثبت دوستی کنیم و با افرادی که پر از صفا و صمیمیت هستند معاشرت داشته باشیم.

راز آرامش درون در داشتن یک زندگی سالم است.

هر روز ورزش کردن، تغذیه مناسب و نفس عمیق کشیدن در داشتن آرامش درون بسیار موثر می‌باشند.

این را هرگز نباید فراموش کرد که همواره باید خودتان را دوست داشته باشید و به خودتان عشق بورزید و این علاقه را به محیط اطرافتان منتقل کنید.

آنطور که دوست دارید زندگی کنید یعنی برای خودتان زندگی کنید نه دیگران و همواره رفتاری آزادانه داشته باشید.

همیشه سعی کنید زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه نکنید، به مال دیگران غبطه نخورید.

در زندگی از حق پیروی کنید و طوری رفتار کنید که وجدانی پاک داشته باشید.

از دیگران توقع نداشته باشید، همواره خودتان خوشحالی را برای خودتان به ارمغان آورید.

در زندگی به کسی آزار نرسانید و به جای اینکه درمقابل دیگران بایستید در کنار همدیگر از وجود همدیگر لذت ببرید.

تفاوت بین آرامش و آسایش در چیست؟

آرامش به معنای آرام گرفتن و آسایش به معنای آسانی و آسودگی است. اما تفاوت بین این دو واژه در این است آرامش یک حالت روحی و روانی است و یک حالت درونی است که اثر آن را می‌توان در بیرون از خود مشاهده کرد. آسایش بیشتر جنبه رفاه، راحتی و آسودگی دارد یعنی جنبه بیرونی دارد برای داشتن زندگی بهتر.

امروزه به دلیل زندگی‌های مدرن بیشتر انسانها به دنبال آسایش و زندگی تجملاتی هستند تا آرامش روحی و روانی. این بدان معنی نیست که آسایش در زندگی خوب نیست، اشتباه بیشتر ما انسانها این است که آرامش را فدای آسایش می‌کنیم.برای مثال شخصی را در نظر بگیرید که دارای حقوق متوسط است و برای خریدن یک خودرو گران‌قیمت اقدام می‌کند.این شخص مجبور به گرفتن وام می‌شود و برای پرداخت وام مجبور است اضافه کاری بگیرد و این عامل باعث کم شدن روابط این شخص با خانواده‌اش می‌شود، سپس در اثر گذشت زمان و در نتیجه فشار‌های روحی و جسمی شخص به بیماری‌های روحی و جسمی زیادی مبتلا می‌شود.

اینجاست که شخص آرامش درونی خود را فدای آسایش کرده و متحمل خسارات جبران ناپذیری می‌شود. متاسفانه این مسئله در جامعه امروزی ما خیلی شایع شده است.

چرا امروزه کمتر در آرامش بسر میبریم؟

دلیل اصلی آرامش کمِ امروزه ما انسانها این است که بیش از حد به آسایش و رفاه توجه می‌کنیم، در اصل زیاده خواه شده ایم و برای رسیدن به آرامش بیشتر به دنبال موارد بیرونی میگردیم، در حالیکه باید آرامش را در درون خود جستجو کنیم.همین زندگی ماشینی و مدرن با افزایش جمعیت و هوای ناپاک از مهم‌ترین عوامل محیطی هستند که باعث سلب آرامش از افراد شده است. به دلیل نداشتن هدف در زندگی یا نداشتن یک شغل مناسب احساس سردرگمی می‌کنیم.با خود بیگانه شدن یکی دیگر از عواملی است که باعث کمتر شدن آرامش ما در زندگی می‌شود، و خودمان را فراموش می‌کنیم به حالت‌های روحی و حتی جسمی خودمان بی اعتنا می‌شویم، و همین موضوع باعث می‌شود آرامش را از خودمان سلب کنیم.بعضی از افراد با استفاده نادرست از فضای مجازی و گذراندن وقت زیادی در فضای مجازی باعث کمرنگ شدن ارتباط خود با خانواده و دیگران می‌شوند و باعث سلب آرامش خود و حتی خانواده و دیگران می‌شوند.از طرف دیگر با بالارفتن هزینه‌های زندگی و درآمد پایین ممکن است فرد از عهده‌ی مخارج روزانه خود برنیاید و همین موضوع باعث کمرنگ شدن آرامش این شخص در زندگی‌ شود.بعضی اوقات با گرفتن تصمیم‌های اشتباه و ازدواج غلط آرامش را از خود می‌گیریم و همین تصمیم ممکن است تا مدت طولانی آرامش روحی و روانی ما را مختل کند.

علم روانشناسی چیست؟

روانشناسی در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم به شکل علمی و آکادمیک شروع شد. همچنین از حدود ۱۵۰ سال پیش، اکتشافات و تحقیقات قابل توجه در روانشناسی شروع شده است.لازم به ذکر است که مباحث مربوط به ذهن و روان از قرن‌ها پیش ذهن دانشمندان و متفکران را به خود مشغول کرده است، که آثار مکتوب دانشمندان یونانی و متفکرانی مانند سقراط، ارسطو و افلاطون گواه این موضوع می‌باشند.روانشناسی به علمی گفته می‌شود که با استفاده از روش علمی به بررسی علمی رفتار و فرآیند‌های ذهنی می‌پردازد. منظور از رفتار در روانشناسی آن دسته از فعالیت‌های جاندار است که قابل مشاهده می‌باشند، مانند مطالعه کردن، صحبت کردن، خوابیدن، ورزش کردن و …منظور از فرآیند‌های ذهنی آن دسته از فعالیت‌ها می‌باشند که قابل مشاهده مستقیم نبوده ولی می‌توان آن را از روی آثارش در رفتار فرد مشاهده کرد، مانند سبک تفکر، ادراک، احساسات و …

رفتارهای انسانی انواع مختلفی دارند که عبارتند از: رفتار شخصی، رفتار شغلی، رفتار تحصیلی و رفتار اجتماعی.

رفتار شخصی رفتاری است که جنبه شخصی دارد، منظور عادت‌های شخصی فرد است. ممکن است یک فرد عادت داشته باشد روزی سه مرتبه مسواک بزند.

رفتار شغلی نوعی از رفتار است که فرد در کار و حرفه خود آن را نشان می‌دهد. برای مثال فردی ممکن است همواره با دو انگشت مطالب را تایپ کند.

رفتار تحصیلی نوعی از رفتار است که مربوط به امور تحصیلی می‌باشد. برای مثال دانش آموزی همیشه عادت به خلاصه نویسی دارد.

رفتار اجتماعی شامل رفتار‌های فرد در جامعه می‌باشد. برای مثال یک فرد عادت به خوش قولی دارد و همیشه سر وقت به قرار ملاقات‌های خود می‌رود.

روانشناس خوب چه ویژگی هایی دارد؟

روانشناسی مانند خیلی از رشته های دانشگاهی دیگر بصورت آکادمیک تدریس می‌شود. .یک روانشناس خوب و ماهر باید توانایی داشته باشد که مباحث تئوری را در عمل به کار ببرد. یک روانشناس باید با تکیه بر دانش و تجربه خود بتواند شخصیت‌های مختلف را شناسایی و با آنها ارتباط برقرار کند و براساس تیپ‌های شخصیتی بتواند شخص را بشناسد و طبق این شناخت او را مشاوره و روانکاوی کند.

روانشناس باید اطمینان کامل را در فرد مراجعه کننده ایجاد کند یعنی راز دار و امین باشد، طوریکه فرد تمام اطلاعات شخصیش را در اختیارش بگذارد. که این اطلاعات می توانند کمک بزرگی به روانشناس جهت پیدا کردن مشکل و راه حل درباره آنها داشته باشند.

روانشناسی از حساسیت بسیار بالایی برخوردارمی‌باشد زیرا راهکاری که روانشناس به فرد مراجعه کننده می دهد روی کل مسیر زندگی شخص موثر می‌باشد.

باید روانشناس خود را در جایگاه فرد مراجعه کننده قرار دهد تا بتواند یک راهکار عالی و مناسب را به وی ارائه دهد. زیرا تمام سخنان روانشناس در فرد نفوذ کرده و فرد آن سخنان را ملاک تصمیم گیری های خود قرار می‌دهد.

چگونه استرس را مدیریت کنیم و به آرامش برسیم ؟

رابطه آرامش با سطوح عصبی و منطقی:

سطوح محیطی، توانایی‌ها، باورها و ارزشها و هویت سطوحی هستند که تمام جنبه‌های زندگی ما آدم‌ها را در بر می‌گیرند. زمانی که بین این سطوح تعارض و تضاد به وجود بیاید به تبع آرامش ما هم دچار مشکل خواهد شد و تبعا این آرامش از بین خواهد رفت.

این عدم آرامش مشکلات زیادی را در زندگی همه ما به دنبال خواهد داشت.

برای مثال در سطح محیطی فرض کنید که دارای یکسری دوستان نابابی هستید که از یک طرف تمایل به دوستی با این افراد را دارید و از طرف دیگر خانواده با دوستی شما با این افراد مخالفت می‌کنند، این امر باعث به وجود آمدن یکسری مشکلات در زندگی شخصی شما خواهد شد که به دنبال آن آرامش شما از بین خواهد رفت.در سطح رفتار نیز ممکن است برای شما مشکلات و ناراحتی‌هایی به وجود آید مثلا فرض کنید شما علاقه زیادی به قبول شدن در دانشگاه را دارید اما یکسری عادات و رفتارهای شما مانند عدم مدیریت زمان باعث نرسیدن شما به این هدفتان می‌شود. در اینجا شما با یک تعارض رفتاری مواجه می‌شوید که این خود باعث سلب آرامش از زندگی شما می‌شود.همچنین ممکن است شما دارای توانایی‌های زیادی باشید اما دارای شناخت کافی از آن‌ها نباشید و ندانید از آن‌ها به چه شکلی استفاده کنید. مثلا خیلی از ماها ممکن است در رشته‌ها یا کاری مشغول باشیم که به آن‌ها علاقه ایی نداشته باشیم که این عامل مشکل ساز و باعث از بین رفتن آرامش می‌شود.عاملی دیگری که باعث از بین رفتن آرامش در زندگی همه انسانها می‌شود این است که شما در زمینه باورها و ارزش‌ها و یا در شغل خود در محیطی مشغول به کار هستید که به شما آزادی عمل داده نمی‌شود که این عامل باعث محدودیت در زمینه ارزش آزادی که باید داشته باشید می‌شود و آرامش از زندگی شخصی شما سلب می‌شود.

بعضی وقت‌ها ممکن است شما بخواهید در نقش یک همسر خوب، وظیفه و نقش خود را به نحو احسنت ایفا کنید اما این نقش با نقشی که در یک سازمان یا شرکت به عنوان مدیر به شما می‌دهند در تضاد باشد، که این تضاد عاملی برای از بین رفتن آرامش در زندگیتان می‌شود.با ذکر این مثال‌ها متوجه شدیم که اگر در هر کدام از سطوح محیطی، توانایی‌ها، باورها و ارزشها، هویت تضادهایی وجود داشته باشد از دنیای آرامش که برای زندگی لازم و ضروری است دور خواهیم شد و در تمام زمینه‌های زندگی با مشکل مواجه خواهیم شد.

عوارض ناشی از نداشتن آرامش در زندگی چیست؟

در این مورد می‌توان مطالب زیادی را بیان کرد اما شایع ترین مورد را بررسی می‌کنیم. بیماری‌های روان تنی( سایکو سوماتیک) از شایع ترین عوارض نداشتن آرامش در زندگی است.همانطوری که آگاه هستید هیجانات و افکار ما آدمها نحوه عکس العمل ما به محرک‌های محیطی و درونی را تغییر می‌دهند. یکی از شایع ترین واکنش‌های بدنی ما انسانها به این عکس العمل‌ها انواع بیماری‌های جسمی و روحی است که همه ما انسانها با آن روبه رو می‌شویم.لازم به ذکر است که بسیاری از بیماری‌های جسمانی مانند آسم، فشار خون، بیماری‌ها‌ی قلبی، دیابت، سردرد‌های شدید میگرنی، دردهای عضلانی، زخم معده و انواع و اقسام گرفتگی‌های قلبی و عروقی به شدت تحت تاثیر احساسات، افکار و هیجانات ما هستند. تحقیقات و شواهد زیادی موجود هستند که اکثر بیماری‌های جسمی ریشه‌های روحی و روانی دارند و ناشی از نداشتن آرامش درون می‌باشند.س

نتیجه گیری :

منشا اصلی آرامش در درون انسانها می‌باشد بنابراین می‌توان گفت که آرامش یک حس درونی است. برخلاف تصور بعضی از افراد آرامش تنها چیزی است که به راحتی بدست می‌آید، فقط کافی است که خود شخص بخواهد و به آن عمل کند. گاهی اوقات در زندگی همه چیز داریم اما قدر داشته‌هایمان را نمی‌دانیم. وقتی چیزی را از دست می‌دهیم حسرت می‌خوریم که چرا قدرش را ندانستیم.

بعد از خواندن این مقاله با یک موزیک زیبا و آرامش بخش از هنرمند ElDera از آلبوم Best of Chillout 2018 بنام (In Memory of You (Original Slow Mix مهمان ما باشید.
منبع:https://nerves.blogsky.com/


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۹ آذر ۱۴۰۱ساعت: ۱۲:۴۱:۴۰ توسط:admin موضوع: نظرات (0)